فارسی هشتم-

درس 3 فارسی هشتم

𝓜𝓸𝓫𝓲𝓷𝓪

فارسی هشتم. درس 3 فارسی هشتم

باز آفرینی نگارش .. کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را یادش رفت.. اگه نوشتید بفرست تاکید میکنم که حتما خودتون نوشته باشید و از گوگل نباشه

جواب ها

سحر شریفات

فارسی هشتم

در یک جنگل دورافتاده، یک کلاغ با آرزوی یادگیری راه رفتن کبک‌ها آشنا شد. این کلاغ با دقت نگاهی به رفتارهای زیبای کبک‌ها افتاد و تصمیم گرفت تا این هنر را به دست آورد. او با پشتکار و تلاش فراوان، هر روز تمرین می‌کرد و سعی می‌کرد رازهای راه رفتن زیبا و انسجام‌بخش کبک‌ها را درک کند. اما مسیر یادگیری برای کلاغ نه چندان آسان بود. گاهی او به خود می‌پرسید: 'چرا اینقدر سخت است؟' در این مدت، کلاغ فراموش کرد که خودش چقدر عالی و منحصر به فرد است. او در تلاش برای تقلید کبک‌ها، جلوی زیبایی و استعدادهای خود را فراموش کرده بود. او به یاد آورد که هر کسی دارای ویژگی‌ها و استعدادهای خودش است. در یک روز آفتابی، کلاغ با دیدن یک کبک جوان که با نثار زیبایی خود راه می‌رفت، ناگهان به خود آمد. او فهمید که هر کسی برای برجسته شدن نیازی به تقلید دیگران ندارد. بلکه، باید به خودش باور کرده و استعدادهای منحصر به فرد خود را به کار گیرد. کلاغ با این شناخت، به آرامی به خود برگشت. او شروع به تقویت نقاط قوت خود کرد و در نهایت فهمید که می‌تواند با راه رفتن منحصر به فرد خود، دیگران را شگفت‌زده کند. او دیگر احساس نیاز به تقلید از دیگران نمی‌کرد، زیرا از زیبایی خودش در جهان پرافتخار استفاده می‌کرد. با این تحول، کلاغ به عنوان یک نماد از استعدادها و ویژگی‌های منحصر به فرد خود شناخته شد و در جنگل به عنوان یک موجود خاص و بی‌نظیر شهرت یافت. او نه تنها راه رفتن خود را به یاد آورد بلکه با طیف وسیعی از حرکات زیبا و منحصر به فرد، دیگران را شگفت‌زده و الهام بخش کرد.

امیر شیری

فارسی هشتم

دمت گرم

Asma Yavaran

فارسی هشتم

اینم جواب تو عکس هست

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام